برنامه ریزی و حل مسئله
از دیدگاه شناختی برنامهریزی(Planning) و حل مسئله(Problem Solving) دو ادبیات علمی متفاوت هستند که به صورت مجزا تعریف و مطالعه میشوند. طبق تحقیقات انجامشده ما برای هر یک از این عملکردها، شبکههای پردازشی جداگانهایی در مغز داریم و با وجود شباهتهای بسیار، هرکدام تاثیرات منحصر به فردی را در سیستم تفکر ما میگذارند. در برخی از متون هم این دو کارکرد را به عنوان اجزای عملکردهای اجرایی یاد میکنند اما بهدلیل اهمیتی که در کارکردهای ذهنی دارند برآن شدیم تا آنها بهصورت جداگانه تعریف و ارزیابی کنیم.
Planning (برنامهریزی)
به توانایی تفکر دربارهی آینده، تعیین هدف، پیشبینی کردن و سپس تعریف استراتژی و راهکار برای رسیدن به اهداف، برنامهریزی میگویند. مغز برای فرمولبندی کردن، ارزیابی و بررسی اطلاعات، دنبال کردن سیر تفکر و در نهایت انجام کارها شبکههای نورونی مجزایی را دارا می باشد. هر یک از این عملکردها جزء کارکردهای عالی ذهن محسوب میشوند و ما در برنامهریزی از تمامی این اطلاعات استفاده میکنیم.
Problem Solving (حل مسئله)
یک تعریف فلسفی میگوید: «زمانی ما مشکل خواهیم داشت که هدف و برنامهایی داشته باشیم» بهعبارت دیگر تا هدفی وجود نداشته باشد مسئلهایی هم نیست و اساسا مسئله زمانی مطرح میشود که ما خواهان انجام کاری یا ایجاد تغییر و در نهایت رسیدن به هدفی باشیم. بنابراین حل مسئله یکی از فرآیندهای غیرقابلانکار برنامهریزی است و اساسا کسی که به دنبال برنامهریزی برای زندگی خود است بایستی مهارت حل مسئله و پشت سر گذاشتن مشکلات را هم بلد باشد.
از دیدگاه شناختی، حل مسئله به فرآیندی گفته میشود که مغز با تعریف و شناسایی یک مسئله، بهدنبال علت مشکل میگردد و سپس با شناسایی، الویتبندی و انتخاب راهکارهای جایگزین به برطرف کردن آن میپردازد. آنچه که در این فرآیند اهمیت دارد این است که هر چه ذهن در ارتباط دادن تجربیات و اطلاعات موجود قویتر عمل کند راهکارهای عملیتر و بهتری هم برای حل مسئله انتخاب میکند.
راهکارهای تقویت برنامهریزی
اساسا برنامهریزی یک فرآیند پیچیده است که از فردی به فرد دیگر فرق میکند و نمیتوان یک نسخهی جامع برای همهی افراد نوشت. همینطور برنامهریزی یک مهارت است که نیاز به تمرین و ممارست دارد و یک شبه اتفاق نمیافتد. بنابراین بهترین برنامه برای هر فرد همان برنامهای است که خود تعیین میکند. عوامل بسیار مهمی در یک برنامهریزی موفق نقش دارند؛ شناخت خود از تواناییها، علایق و نقاط ضعف، اهدافی که داریم و روتین روزانه که بر اساس آن میتوانیم بهترین عملکردمان را داشته باشیم. شناخت اولویتها و محدودیتها و میزان رضایت ما از برنامه عوامل بسیار مهمی هستند که در موفقیت اجرایی یک برنامه نقش بسزایی را ایفا میکنند. اما بهطور خلاصه به چند نکته عمومی که به صورت اشتراکی در همهی برنامههای موفق وجود دارند اشاره میکنیم:
نوشتن لیست اهداف
الویتبندی کردن
شناخت محدودیتها
انجام کارهای مهم
در نظر گرفتن پیامدها
کمالطلب نبودن در اجرای برنامه(از خودتان توقعات غیرواقعی نداشته باشید)
اهمالکار نبودن در اجرای برنامه(به برنامهی خود متعهد باشید)
در نظر گرفتن زمان استراحت و پاداش در برنامه
تحلیل کردن نهایی و شناخت نقاط قوت و ضعف خود