رفتار کلی

هر آنچه از ما سر می زند یک رفتار است.

رفتار از 4 مولفه جدایی ناپذیر تشکیل شده است. اولین مولفه "فعالیت" است. اکثر ما وقتی به واژه رفتار فکر می کنیم به یاد فعالیت هایی چون راه رفتن، حرف زدن یا خوردن می افتیم. دومین مولفه "فکر کردن" است.ما همواره مشغول فکر کردن به چیزی هستیم. سومین مولفه "احساس" است. هر گاه رفتار می کنیم به همراه آن احساسی هم داریم. چهارمین مولفه "فیزیولوژی" یا کارکرد بدن است. هر کاری که انجام می دهیم همواره یک سری همواره یکسری فعالیت فیزیولوژی و جسمانی با آن همراه است. مثل ضربان قلب که خون را به بدن پمپ می کند، تنفس شش ها و ترشح غدد درون ریز با کارکرد مغز.

این چهار مولفه با هم کار می کنند.

وقتی در حال مطالعه مطالب سایت راهنما هستید و با کمک دست و کمک موس صفحات مختلف را باز می کنید و با چشم و تکان سر خود مطالب را می خوانید این کارها همان فعالیت (عمل) شماست. به آنچه می خوانید فکر می کنید در غیر این صورت نمی توانید نوشته ها را بفهمید. در واقع هر وقت عملی انجام می دهید همواره فکر هم می کنید. فکر و عمل همیشه با هم همراه هستند غالبا از آنها با واژه "انجام دادن" یاد می کنیم. وقتی می گوییم دارم فلان کار را انجام می دهم، تقریبا همیشه ترکیب خاص عمل و فکر را توصیف می کنیم.

همزمان با هر کاری که انجام می دهیم احساساتی را نیز تجربه می کنیم. اگر چه بسیاری از اوقات به احساسی که دارید زیاد توجه نمی کنید. قلب شما نیز می تپد، نفس می کشید و مغزتان کار می کند. یعنی همواره در کنار انتخاب عمل، فکر، احساس یک فعالیت فیزیولوژی هم وجود دارد و این همان مفهوم رفتار کلی است.

انتخاب رفتار:

ما بر افکار و اعمال خودمان به صورت مستقیم و کامل کنترل داریم و فیزیولوژی (کارکرد بدن) و احساسی که تجربه می کنیم را به صورت غیر مستقیم کنترل داریم

مثال: علی وقتی افسردگی می کند افکار ناخشنود و ناراحت کننده را مدام در ذهن خود تکرار می کند. بارها و بارها این فکر را در ذهن می گذراند که کاش با دوستم بهتر برخورد می کردم و سرش داد نمی زدم، کاش نرفته بود، امیدوارم برگردد، کاش بهتر از این ها با او رفتار می کردم... همزمان با فکر کردن به این افکار ناراحت کننده، فعالیتش کمتر می شود. انگار که فلج شده باشد. تا جایی که انجام هر کاری برایش دشوار می شود. حتی حوصله مطالعه کردن و حتی پیاده روی را هم ندارد. هر چه فعالیتش کم تر می شود فیزیولوژی و کارکرد بدنش نیز بیشتر درگیر می شود. مدام احساس خستگی و بی حالی می کند. اصلا انرژی و رمق ندارد. انگار رمقی در وجودش نمانده. ولی چون یک رفتار کلی است، احساس و فیزیولوژی او در این رفتار هماهنگ بودند. هر احساسی داشت و هر کارکردی که فیزیولوژی او از خود نشان می داد، بخش های هماهنگ و جدایی ناپذیر افکار و فعالیت های فیزیکی او بودند.

وقتی افسردگی می کنیم، که خیلی مواقع برای همه ما پیش می آید، به نظر می رسد کاهش سطح فعالیت ما غیر ارادی است اما این طور نیست. اگر علی می خواست تلاش بیشتری را انتخاب کند می توانست. یکی از کارهایی که می تواند انجام دهد نوشتن افکارش باشد، گوش دادن به موسیثی، تلفن کردن به یکی دیگر از دوستانش، کمک گرفتن از یک مشاور باشد.... شما چه کارهایی بهش پیشنهاد میدهید؟

اگر می خواهی افسردگی نکنی (احساس) مراقب اعمالت باش، به آنچه ناراحتت می کند فکر نکن که اعمالت تحت تاثیر قرار می گیرد و به دنبال آن فیزیولوژی و احساس تاثیر می گیرد.

از خود بپرسید:

فرض کنید انتظار داشتید ویروس کرونا نبود و می توانستید با دوستان خود به باشگاه بروید و ورزش کنید، ولی متاسفانه چنین نشده و از بودن در کنار دوستان و ورزش در باشگاه مورد علاقه و حضور مربی محروم شده اید. در این شرایط مدتی عصبانی و بعد احساس افسردگی می کنید. حالا به جای آنکه طبق معمول به افسردگی کردن ادامه دهید با خود بگویید: " چون از ورزش کردن در باشگاه مورد علاقه ام و ورزش در کنار دوستانم محروم شده ام افسردگی کردن را انتخاب کرده ام، این انتخاب افسردگی کردن چگونه می تواند به من کمک کند تا با موقعیت کنار بیایم؟ اگر کمک موثری نمی کند، آیا می توانم کار بهتری را انتخاب کنم؟"

پذیرش این ادعا که اعمال و افکاری که انتخاب می کنیم تاثیر زیادی بر سلامت ما دارند و این اعمال و افکار می توانند بر فیزیولوژی و کارکرد بدن ما تاثیر مخرب بگذارند سخت ترین و در عین حال منطقی طریق جمله ممکن است.

ماشین رفتار:

رفتار کلی را می توانیم به یک ماشین تشبیه کنیم. همان طور که می دانید ماشین دو چرخ جلو و دو چرخ عقب دارد. ساختار ماشین به نحوی است که با حرکت فرمان چرخ های جلو میپیچد و حرکت می کند و به دنبال حرکت چرخ های جلو که راننده به صورت مستقیم رویش کنترل دارد چرخ های عقب که غیر مستقیم رویش کنترل دارد حرکت می کند. چرخ های جلوی ماشین رفتار ما "فکر" و" عمل" هستند که مستقیم رویش کنترل داریم و چرخ های عقب ماشین رفتار ما "فیزیولوژی" و "عمل" هستند که غیر مستقیم رویش کنترل داریم.

مسیری که برای هر احساس طی می کنیم:

افسردگی می کنیم:

اول: فکر را انتخاب می کنه که من بدبختم، کسی من را دوست ندارد، در کنکور قبول نمی شوم، دنیا مکان منصفانه ای نیست....

دوم: عمل صبح تا غروب در خانه می ماند و کاری نمی کند.

سوم: احساس غم و پریشانی....

چهارم: بدن هورمون سروتونین و دوپامین ترشح نمی شود.

 

حالا:

اول: از خودم بپرسم چه کاری انجام بدهم که بهترین حالت خودم باشم؟ (فکر)

دوم: صبح از خواب بیدار شویم و کمی ورزش کنم و صبحانه بخورم وچند صفحه مطالعه و صحبت با خانواده و دوستانم...(عمل)

سوم: احساس شادی و نشاط...(احساس)

چهارم: بدن سروتونین و دوپامین ترشح می شود.(فیزیولوژی)

سبد خرید

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش