تمامی انسانها بهدنبال داشتن روابط خوب، خوش و اخلاقی در زندگیای شاد و رضایتمندانه هستند.
اگر نوجوانان نارضایتی و شکایت دارند، همه به خاطر نداشتن ارتباطات کارآمد با دیگران، اعم از والدین، خواهر و برادر، معلم و دوستانشان است.
نوجوانان برای اجتناب از رفتارهای خودتخریبگر به روابط والد ـ فرزندی و معلم ـ شاگردی خوبی نیاز دارند.
ما از طریق گفتوگو با دنیای خارج و با انسانهای اطرافمان تعامل داریم. به آنها از طریق واژههایی که استفاده میکنیم و نحوهی بیان اطلاعات میدهیم.
هر نوجوانی برای ساختن روابط و داشتن ارتباط مطلوب با خانواده، معلم و دوستان نیاز به فراگیری نحوهی ارتباط موثر دارد که درادامه به آن میپردازیم.
NVC
مبنای انویسی مهارتهای کلامی و ارتباطی است تا توانایی ما را برای انسان بودن، حتی در شرایط سخت، تقویت کند.
ارتباط بدون خشونت ما را به سمت بازسازی چگونگی بیان خود و گوش دادن به دیگران هدایت میکند تا بهجای واکنشهای غیر ارادی و از سر عادت، کلمات و جملاتمان را آگاهانه بر اساس مسئولیت و شناخت نسبت به آنچه درک میکنیم، احساس می کنیم و نیاز داریم برگزینیم.
ما درحالیکه به دیگران محترمانه و همدلانه توجه نشان میدهیم به بیان صادقانه و واضح خود هدایت میشویم.
این نحوه گفتگو ما را به شنیدن نیازهای اساسیتری که در اعماق وجود خود ما و دیگری است، هدایت میکند و مشاهده دقیق را به ما می آموزد تا بتوانیم رفتار و شرایطی که ما را تحتتاثیر قرار داده، تشخیص دهیم.
با اینکه انویسی مبتنی بر عمیق شدن برای گوش دادن به خودمان و دیگران است اما میخواهد به این وسیله حس احترام، توجه و همدلی را بیدار کند و میل مشترکی برای بخشش از صمیم قلب در ما ایجاد کند. بههمین دلیل انویسی را فرایند ارتباط یا زبان محبت می نامیم.
در بهکارگیری این نحوهی گفتگو لازم نیست حتما طرف مقابل هم در انویسی مهارت داشته باشد یا حتی تمایلی به برقراری ارتباط محبتآمیز داشته باشد. کافی است ما به اصول انویسی پایبند باشیم و محبت تنها انگیزهی ما باشد و طوری رفتار کنیم که نشان دهد این تنها انگیزهی ما است. در این فرایند آنها اندکاندک با ما همراه میشوند و سرانجام قادر خواهیم بود با مهربانی به یکدیگر پاسخ دهیم.
اگر به اصول و فرایند انویسی. پایبند باشیم، نتیجهاش حتما شکوفایی محبت و همراهی متقابل است.
فرایند انویسی
در رسیدن به یک میل مشترک و متقابل با دیگران، نور آگاهی را بر چهار عرصه متمرکز میکنیم که چهار مرحلهی انویسی محسوب میشوند.
اول: مشاهدهی دقیق آنچه در این موقعیت اتفاق میافتد. مشاهدهی دقیق گفتهها، شنیدهها و رفتارها فارغ از اینکه به زندگی ما غِنای بیشتری میدهند یا نمیدهند؟ نکتهی مهم، بیان دقیق مشاهدهها بدون هرگونه قضاوت و ارزیابی است. خیلی ساده بگوییم چه چیز را مشاهده میکنیم، خواه آنچه مشاهده میکنیم را دوست داشته باشیم یا نداشته باشیم.
دوم: احساس خود را از آنچه مشاهده کردهایم بیان میکنیم؛ آیا ناراحت شدهایم، ترسیدهایم، خوشحالیم، متعجبیم، عصبانی هستیم یا ...؟
سوم: مشخص میکنیم احساسی را که بیان کردهایم به کدامیک از نیازهای ما مرتبط است. هنگامیکه ما بهوسیلهی انویسی آشکارا و صادقانه میگوییم چگونه و چهطور هستیم؛ در حقیقت این سه مرحله را طی کردهایم. برای مثال ممکن است خواهری به برادرش بگوید، «پارسا، وقتی من دو جفت جوراب گلولهشده زیر میز و سه تای دیگر هم کنار تلویزیون میبینم، خیلی عصبانی میشوم. این اتاق متعلق به همه است و من به نظم بیشتری نیاز دارم.»
چهارم: تقاضای مشخصی ارائه دهید. مثلا بگویید: «ممکن است جورابها را در اتاق خودت یا سبد لباسهای کثیف بیندازی؟»
این چهار مرحله جزئیات آنچه ما از دیگران میخواهیم تا زندگیمان را غنیتر و خوشایندتر سازد مشخص میکنند.
انویسی از یکسو بیان واضح مطالب به شیوهی کلامی و یا روشهای دیگر در چهار مرحله است؛ و از سوی دیگر دریافت مطالب دیگران در همین چهار مرحله است. یعنی: اول پی ببریم دیگران چه چیزهایی مشاهده میکنند، چه احساسی دارند و نیازشان چیست. وقتی این سه مرحله را طی کردیم آنگاه با شنیدن تقاضایشان وارد مرحلهی چهارم میشویم و کشف میکنیم که چه چیزی زندگی آنها را غنی میکند.
وقتی تمرکز و توجه خود را بر این چهار مرحله معطوف کنیم و کمک کنیم که دیگران هم چنین کنند، جریان متقابلی بهوجود میآید تا محبت بهصورت طبیعی اینگونه ظاهر شود: آنچه را من مشاهده میکنم، احساس میکنم و نیاز دارم، آنچه را تقاضا میکنم تا زندگیم غنی شود ... آنچه را تو مشاهده میکنی، احساس میکنی و نیاز داری، آنچه را تو تقاضا میکنی تا زندگیت را غنی سازی ... .
دو بخش انویسی
1) ابراز صادقانه در چهار مرحله
2) دریافت همدلانه در چهار مرحله
کاربرد انویسی
در تمام سطوح ارتباطی و موقعیتهای متفاوت مفید و موثر است از جمله: روابط خصوصی، خانواده، مدارس، موسسات بحث و مناقشه.
مراحل انویسی
انویسی چهار مرحله دارد که در ادامه به توضیح هریک میپردازیم.
1) ارتباطی که محبت را مسدود میکند
اولین مرحلهی انویسی مشاهدهی بدون ارزیابی است. سرشت ما از نثار و دریافت محبت لذت میبرد. با وجود این در طی زندگی شکلهای گوناگونی از ارتباط بیگانهساز از زندگی را آموختهایم، که سبب میشود به خود و دیگران آسیب بزنیم و رفتاری کنیم که به خود و دیگران آسیب برساند. ارتباط بیگانهساز از زندگی، آگاهی ما را از اینکه مسئول احساسها، تفکرات و اعمالمان هستیم از بین میبرد.
یکی از مدلهای ارتباط بیگانهساز قضاوت اخلاقی است که اشاره به اشتباه و بدی در وجود افرادی دارد که متناسب با ارزشهای ما عمل نمیکنند. مثلا اگر معلم تکلیفی معین میکند که نمیخواهم انجام دهم او «خبیث» یا «نامعقول» هست. اگر در ترافیک یکی ناگهان جلوی من بپیچد او را «احمق» خطاب میکنم.
وقتی از چنین زبانی استفاده میکنم، بر این اساس هم فکر میکنم و ارتباط برقرار میکنم، یعنی به این فکر میکنم که دیگران چه مشکلی دارند که این قدر بد و غلط رفتار میکنند.
مدل دیگر مقایسه است که میتواند راه محبت به دیگران و حتی خودمان را مسدود کند.
مقایسه یکی از شیوههای قضاوت است. اگر کسی حقیقتا میخواهد زندگی را برای خود تلخ کند، کافی است یاد بگیرد خودش را با دیگران مقایسه کند. وقتی درگیر این مقایسه میشویم احساس بدبخت بودن شروع میشود. بعد افسردگی به سراغمان میآید.
پاداش و تنبیه مدل دیگری از ارتباط بیگانهساز از زندگی است که با این مفهوم که اعمال مشخصی لایق جایزه هستند و بقیه سزاوار تنبیه، مربوط میشود.
این تفکر با کلمه «مستحق» بیان میشود. مثلا با جملهی «او با کاری که کرده مستحق تنبیه است». بیشتر ما بهجای آنکه یاد بگیریم چگونه برآنچه احساس میکنیم و نیاز داریم آگاه شویم، زبانی را میآموزیم که ما را تشویق به برچسب زدن (فلانی خوب و خوش اخلاق است یا فلان دوستم عصبی هست یا دوست دیگم همیشه افسرده هست...)، مقایسه و بیان قضاوتها میکند.
2) شناسایی و ابراز احساسات
دومین مرحله ابراز خود، بیان احساسی است که داریم. نوجوانان با توسعهی دایرهی واژگان خود از احساسها، میتوانند احساسهای خود را مشخص و واضح شناسایی و نامگذاری کنند و در نتیجه راحتتر ارتباط برقرار کنند. همچنین پذیرش آسیبپذیری خود و ابراز احساسهایمان میتواند به حل اختلافها کمک کند.
احساسها در مقابل غیراحساسها
انویسی بین کلماتی که احساسها را توصیف میکنند با کلمات و جملاتی که تفکرات، ارزیابیها و تفاسیر را توصیف میکنند تمایز قائل است.
برای مثال در جمله «احساس میکنم با من عادلانه رفتار نشد» اگر بهجای احساس میکنم «فکر می کنم» گفته میشد بسیار دقیقتر بود. بهطورکلی وقتی کلمهی احساس با موارد زیر همراه شود احساسها بهخوبی ابراز نمیشوند.
کلماتی از قبیل: مثل، انگار:
احساس میکنم مثل یک شکست خوردهام.
احساس میکنم انگار که با یک مجسمه زندگی میکنم.
ضمایر من، تو، او، آنها، آن:
احساس میکنم من همیشه در حالت آماده باش هستم.
احساس میکنم آن بیفایده است.
اسمهایی که به افراد اشاره دارد: